اما رضا(ع)

  • ۰
  • ۰

آداب و رسوم

سینه زنی شٌنَسٌتَکا

سینه زنی به صورت نشسته که در سیستان به «سینه شٌنَسٌتَکا یا سینه سه ضرب معروف» است و قدمتی دیرینه دارد. سینه‎زنی شنستکا بدین صورت است که عزاداران در صف‌های منظم نشسته و مداح با خواندن اشعار و مراثی معروف به بحرطویل که حاوی مضامین حماسی و مذهبی است انجام می‌شود و در زمان دم نوحه، سینه زنانی که رو به روی هم بر روی زانو نشسته‌اند، بر زانو می‌زنند و با این حرکت شدت افسوس و حسرت خود از شهادت سالار شهیدان و یاران با وفایش را نشان می‌دهند.
چاوشی

چه‌وشی یا چاوشی یکی دیگر از سنت‌های مردم سیستان در ماه محرم است. بدین گونه که تنی چند از بزرگان و پیر غلامان خوش صدا پس از اذان مغرب و عشا با صدای حزن‌انگیز و زیبا و با حرکت در کوچه‌ها و معابر روستا، بام منازل، حسینیه و مساجد رفته و با خواندن اشعار و مراثی مردم را برای تجمع در حسینیه و مسجد دعوت می‌کنند و در واقع نوعی فراخوان برای شروع عزاداری است.



 

  • مهدیه مودی
  • ۰
  • ۰

امام رضا (ع)

از اتوبوس پیاده شدم.
وارد یه شهر بزرگ و غریب شده بودم، چشم برگردوندم و بابامو دیدم. بعد سه ماه ندیدن پدر و مادر.
خیلی حس غریبی داشتم، اشکام سرازیر شد و مامانمو بغل کردم.
با همدیگه رفتیم حرم. حرمِ آقایِ مهربونی ها..سرشار از بغض و ناراحتی بودم. ناراحت از زمونه؛ از آدمایی که انسانیت رو فراموش کرده بودن..
با صدای بابام به خودم اومدم و دیدم صورتم خیس از اشک شده. روبه روی ضریح که رسیدم، فقط مامانمو نگاه میکردم و میگفتم: سلامتیشو از خودت میخوام آقا
از لحظه ای که حال مامانم بد شد و کل این سه ماه و روزای طاقت فرسا، از جلوی چشمم رد میشد.
به پهنای صورت اشک میریختم. احتیاج داشتم این بغض چندین ماهه رو بروز بدم.
احساس امنیت داشتم، حال دلم خوب شده بود، حالا که مامان و بابامو کنار خودم داشتم، احساس میکردم همه چی خوبه و کسی نمیتونه با حرفاش اذیتم کنه.
خوشحال بودم از این حس خوب. آقای مهروبونی ها جوابمو داد.
کاش میشد برای ابد؛ یه گوشهٔ دنج توی اون حرم روبه روی پنجره فولاد برای من بود.

  • مهدیه مودی